«موفق ترین مردم در هر جامعه آن هایی هستند که هنگام تصمیم گیری دورترین زمان را در نظر می گیرند.»
این مطلب از یک تحقیق انجام شده در زمینه «حرکت رو به رشد اقتصادی» در
آمریکا توسط دکتر ادوارد بان فیلد از دانشگاه هاروارد، در اواخر سال های
دهه 1950 و اوایل دهه 1960، به دست آمد. وی پس از تحقیق در مورد بسیاری از
عوامل موفقیت های مالی افراد در طول زندگیشان، به این نتیجه رسید که یکی از
این عوامل نسبت به بقیه دارای اولویت است، او این عامل را «دید بلندمدت»
نامید.
ادوارد بان فیلد به این نتیجه رسید که هر چه شخص از نظر اجتماعی
بالاتر باشد، دید زمانی او بلندمدت تر است. برای مثال، افرادی که در
بالاترین سطوح اجتماعی و اقتصادی قرار دارند، تصمیماتی می گیرند که ثمره آن
ها تا سال ها و گاه حتی تا آخر عمرشان به دست نمی آید، در واقع آن ها درخت
هایی را می کارند که هرگز در زیر سایه آن ها نمی نشینند. یک مثال بارز از
این نوع اشخاص، کسانی هستند که سال ها از زندگیشان را درس می خوانند و در
بیمارستان کار می کنند تا پزشک شوند. چنین افرادی زمان بسیار طولانی را صرف
پایه گذاری آینده حرفه ای شان می کنند. بخشی از احترام ما به پزشکان که آن
ها را از محترم ترین افراد می دانیم به همین دلیل است. ما از آن ها به
خاطر زحماتی که در راه تحصیل حرفه ای بسیار حیاتی و مهم برای اجتماع متحمل
شده اند تقدیر می کنیم چرا که می دانیم دید آن ها چقدر طولانی مدت بوده
است.
در واقع هر
قدر عدم اطمینان محیطی بیشتر و بیثباتی و ناپایداری آن افزونتر گردد،
توجه به خواستها و نظرات مشتری برای بقاء، تداوم و رشد
سازمانها بیش تر ضرورت مییابد. تمرکز و توجه محوری به خواستهای مشتریان از مشخصات بارز سازمانها در این دهه و البته دهههای آینده است . بدون شک سازمانهایی در این مسابقه سخت و بیپایان پیروز خواهند شد که سریعتر و بهتر از رقبا نیازها و خواستهای مشتریان را تشخیص داده و منطبق و بلکه فراتر از انتظارات مشتری محصولات خود را تولید و ارائه نمایند.
پیدایش دانش بازاریابی با انقلاب صنعتی که با خود تخصصگرایی، تولید مکانیزه، انبوه و استاندارد را به ارمغان آورد، همراه بود و ابتدا برای حل مشکلات فروش محصولات سازمانها و کسب سود بیشتر مطرح و به سرعت گسترش یافت . نگرش بازاریابی ابتدا از تولید مداری آغاز و به فروش مداری، بازار مداری و نهایتا مشتری مداری تحول و تکامل یافت هدف از رویکرد سنتی بازاریابی که مفاهیم تولید مداری و فروش مداری را دربردارد، ایجاد شرایط مناسب برای فروش محصولات سازمان و به حداکثر رساندن میزان فروش است . در این رویکرد رمز و راز سودآوری، افزایش تولید و فروش است .
ادامه مطلب ...
در رابطه با مدیریت ارتباط با مشتری (
CRM ) ، توجه به این نکته بسیار حائز اهمیت است که CRM ، یک راهبرد تجاری
سازمان است و نه محصول یا خدمات قابل ارائه توسط یک سازمان؛ به عبارتی
دیگر، CRM خود به عنوان یک فناوری اطلاعاتی مطرح نمیباشد، بلکه از فناوری
اطلاعات برای دستیابی به اهداف خود استفاده مینماید.
در رابطه با
مدیریت ارتباط با مشتری ( CRM ) ، توجه به این نکته بسیار حائز اهمیت است
که CRM ، یک راهبرد تجاری سازمان است و نه محصول یا خدمات قابل ارائه توسط
یک سازمان؛ به عبارتی دیگر، CRM خود به عنوان یک فناوری اطلاعاتی مطرح نمیباشد، بلکه از فناوری اطلاعات برای دستیابی به اهداف خود استفاده
مینماید. این امر بیانگر این نکته است که نیازمندی استقرار CRM در یک
سازمان، طراحی راهبرد تجاری میباشد، نه برقرار نمودن سیستمهای اطلاعاتی.
امروزه دنیای کسب
و کار بر پایه مشتری مداری و رضایتمندی مشتریان استوار شده است به گونه ای
که گسترش و ارایه خدمات بدون در نظر گرفتن این اصل نه تنها مشکل بلکه غیر
ممکن است.
سازمانهای مشتری مدار درک این سخن که همیشه حق با مشتری است را سر لوحه برنامه های خویش می دانند زیرا حضور مشتری در یک واحد اقتصادی علاوه بر آنکه سود مالی به دنبال دارد، امکان رقابت را نیز فراهم می سازد. برای همین احترام به ارباب رجوع و تکریم مشتریان سالهاست که در دنیا رواج پیدا کرده است.
مسلماً برای مشتریان مشکلات سازمانها اهمیت ندارد بلکه آنها میخواهند کسی مشکلاتشان را حل نماید و سازمان مشتری مدار سازمانی است که پاسخگویی به همین مشکلات را هدف خود می داند و رضایت مشتری را سرمایه خود و ضامن برگشت سرمایه سازمان میدانند.
از طرفی بدون شک ملاک واقعی برای ارزش گذاری یک شرکت، میزان رضایت مشتریان است چیزی که اگر نباشد هیچ کسب و کاری نمیتواند ادامه حیات داده و ایجاد شغل نموده و یا زندگی کسانی را که در آن کار کرده و به مردم خدمت ارائه میدهند تأمین نماید.
ادامه مطلب ...
در دنیای تجارت امروزی مفهوم ارتباط با مشتری در مرکز توجه قرار گرفته است .در حالی که زمانی خدمت به مشتری در درجه پایینی از اولویتهای سازمانهاقرارداشت ،امروزه سازمانها مشتریان خود را در قلب تمام فعالیتهای قرار داده واستراتژیهای بازاریابی وفروششان بر این اساس تجدید نظر می کنند . آنچه امروزه در حال تغییر است وسعت دادن اختیار به مشتری است .در سازمانهای خدماتی نظیر بانکها ، صنعت حمل ونقل ، خدمات درمانی ، بیمه ، هتل ها و.... مدیریت ارتباط با مشتری از حساسیت بیشتری برخوردار است .چون مشتری در فرآیند ارائه خدمات ، بخشی از خدمت ارائه شده تلقی می شود ، باید استراتژیهای در پیش گرفته شده به سمت شخصی شدن این خدمات برای هر مشتری پیش برود .مشتری مایه حیات بانکها هم هست بنابراین جامعه از سیستم بانکی انتظار دارد که ضمن تلاش در جهت جذب سپرده ها وتخصیص مناسب آنها در فعالیتهای مفید اقتصادی که در نهایت منجر به سود آوری بانکها وموسسات اعتباری می شود ، به موازات پیشرفت های همه جانبه اقتصادی واجتماعی نیز حرکت کند به طوری که بنحو موثری در تحقق توقعات ونیازهای مشتریان گام برداشته وخود را با نیازهای جامعه هماهنگ سازد .تردیدی نیست که لازمه دستیابی به این هدف ، اعمال روشهای جدید وتجزیه وتحلیل مسائلی است که در سطوح متعدد امور بانکی مطرح می شود . سیستم بانکی باید خدمات مورد نیاز جامعه کنونی کشور را متناسب با ساختار بازار عرضه نماید وموجبات تسریع رشد وتامین رفاه اقتصادی کشور را فراهم سازد . بررسی عوامل موثر بر ایجاد اعتماد متقابل بین مشتریان وسیستم بانک اهمیت بسزایی دارد . در نظام بانکی ، مشتریان محور اصلی بوده ودر واقع همه کارها برای طلب رضایت ، توجه وجذب آنهاست . لذا در فضای رقابتی بین بانکی ، بانکهایی موفق ترند که بتوانند وفاداری بیشتر مشتریان را بدست آورند .از طرف دیگر نظر به حساس تر شدن مشتریان نسبت به ارائه خدمات از سوی بانکها ، آنها همواره خواهان ارائه خدمات مطلوبتر وبهتر می باشد.